روحت شاد

مشکوکم به زندگی

به آمدن ثانیه بعدی

به تو که رفتی و به من، 

با نگاه سردت می خندی

به تو که اسیر بودی

اسیر یک بازی بد

به تو که رفتی و

جای خالی تو می ماند تا ابد

نفرین به خوابی که تو را

در خود پیچیده بود

تو دست و پا میزدیو

کسی تو را ندیده بود

هرچند از چشم من

دور خواهی ماند

اما آنجا، تنها نخواهی ماند




این شعر تقدیم به مصطفی عزیز( پسر عمه ام)

که چند دقیقه پیش خبر فوتش رو شنیدم

مصطفی جان، یه روز میام پیشت.

دعا کن اونروز دور نباشه





خاک

عجب معرفتی دارد خاک!

هر روز، بارها زیر پایم له میشود

اما

بازهم، با آغوش باز مرا به خود میپذیرد! 




صفحه تلویزیون

زل میزنم به صفحه تلویزیــــــون

به کلمات قفــــل شده ی یک حزیون


و ساعتی که به حال من نــــــیش خند میزند
عروسکی که با میکروفون حـــــــرف را یک بند می زند

به خودم که آمــــــــدم برق نبود
صفحه تلویزیون در ســـــیاهی غرق بود

در شوکم از هر آنچه  که در من گذشت
یک اعلامــــیه میشود انتهای این سرگذشت

که جوان بود و ناکــــام، روحش شاد
3 7 40 بعد از این تــــوف به گورش باد

سنگ تمام

آدم هــا بـرای هــم سنگ تمــام مـی گذارنــد،

امــا نـه وقتــی کــه در میانشــان هســتی،

نــــــــه..،

آنجــا کــه در میــان خـاک خوابیــدی،

"سنـــگِ تمــام" را میگذارنـد و مــی رونــد...





بغض آهنگین

پلنگ روی پتو بغض کرده را دیدی؟

و اتصالیِ مهتابی ِ ... نفهمیدی؟

تو ابر بودی و بر آفتاب تابیدی

«که در تمام تنم... نم... نمی که باریدی

که شعله شعله مرا سوخت توی زیرزمین»

 

مدام حس کنم انگار لکنتی از تو...

نکیر و منکر ترسو، خجالتی از تو

قسم به گریه ی این شعر خط خطی از تو

«کسی نشسته در این مغز لعنتی از تو

که گریه میکند این شعر را عزیزترین»