شب آخر

رو بگیر ازم دیوونه من حضور لخت مرگم

زیر رگبار تنم نمون که رو تنت تگرگم

مث شعریم که هیچکس

اونو از بر نمیدونه

یه پرنده ام که تو خوابم

جلد بومی نمیمونه

دست کم اینحوری شاید

شب یه درد مستمر نیست

شاید اینطور تو بفهمی

که حضورم بی خطر نیست

رو بگیر نگاه نکن اشکای سردو

رد بشو نخواه تو هم اینهمه دردو

کور چراغی تو کویرم

قطره آبی تو سرابم

رو بگیر نگاه نکن........

رد بشو نخواه ...........




شب آخر








بیایید پارسی وار *زنها* را پاس بدارید ..
این بار اگر زن زیبارویی را دیدید ..
هوس را زنده به گور کنید ..
و خدا را شکر کنید برای خلق این زیبایی ..
زیر باران اگر دختری را سوار کردید ..
جای شماره به او امنیت بدهید ..
او را به مقصد مورد نظرش برسانید ..
نه به مقصد مورد نظرتان ..
هنگام ورود به هر مکانی ..
... با لبخند بگویید: اول شما ..
در تاکسی خودتان را به در بچسبانید نه به او ..بگذارید زن ایرانی وقتی مرد ایرانی را در کوچه خلوت می بیند ..
احساس امنیت کند نه ترس ..
بیاییدفارغ از جنسیت .. کمی مرد باشید !! 

 

 

وقتی ....!

وقتی خواستن ها بوی شهوت می دهند،

وقتی بودن ها طعم نیاز دارند

وقتی تنهایی ها بی هیچ یادی از یار

با هر کسی پر می شوند

وقتی نگاه ها ،

هرزه به هر سو روانه می شوند

وقتی غریزه ،

احساس را پوشش می دهد،

وقتی انسان بودن

آرزویی دست نیافتنی می شود

نه ، دیگر نمی خواهمت !

نه تو را و نه هیچ کس دیگری را.