سلام

ادامه نوشته

وقتی از چشم خدا بیفتی اگه همه تو رو بزارن رو چشمشون باز حس خوبی بهت نمیده...سخت تر از اون اینه که هر چی سعی کنی نتونی ب جایی ک همیشه بودی برگردی...

بگذریم...

یه وقتایی هست دلم میخواد بمیرم ...بعد کلی دعا که خدا دیگه بسه منو ببر...باز یکم فک میکنی میبینی نه اونور خیلی سخته کاری هم نکردی که اونور بهت خوش بگذذره ...بعد از گفتنت پشیمون میشی...چن وقت بعدش یه مشت اتفاقای خوب میفته...بعد با خودت میگی وااای چقد خوبه خدا همون موقع دعاهامونو مستجاب نمیکنه...

 ....

وقتی حوصله هیچی و هیشکی ندارین چیکار میکنین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

وقتی نمیدونی حضورت باعث مزاحمته یا نیست...وفتی خیلی رو مختن ولی هیچی نمیتونی بگی...وقتی بهش میگی بدت میاد و باز تکرار میکنه...وقتی تو رو با ضمیر جمع خطاب میکنه...وقتی میخوایی بخونی و حسش نیست....میخوای گوش بدی اما نمیشه....وقتی ممیخوای بهش بفهمونی که نفهم نیستی...وقتی بعضی اخلاقاش باعث تنفرت میشه....

همه اینا چیزایی که باهاش سروکار دارم ....جای من بودین چیکار میکردین؟؟؟؟؟؟؟

 

۹۲جان!خواهشن سال خوبی باش !نذار چهار روز دیگه رومون تو روی هم واشه...

سلام!بهارتون مبارك !اين متن و از وب ا قا ي طاهري گرفتم 

جودی! کاملا با تو موافق هستم که عده ای از مردم هرگز زندگی نمی کنند و زندگی را یک مسابقه دو می دانند و می خواهند هرچه زودتر به هدفی که درافق دوردست است دست یابند و متوجه نمی شوند که آن قدرخسته شده اند که شاید نتوانند به مقصد برسند و اگرهم برسند ناگهان خود را در پایان خط می بینند. درحالی که نه به مسیر توجه داشته اند و نه لذتی از آن برده اند. دیر یا زود آدم پیر و خسته می شود درحالی که از اطراف خود غافل بوده است. آن وقت دیگر رسیدن به آرزوها و اهداف هم برایش بی تفاوت می شود و فقط او می ماند و یک خستگی بی لذت و فرصت وزمانی که ازدست رفته و به دست نخواهد آمد. ...


جودی عزیزم! درست است، ما به اندازه خاطرات خوشی که از دیگران داریم آنها را دوست داریم و به آنها وابسته می شویم.
هرچه خاطرات خوشمان از شخصی بیشتر باشد علاقه و وابستگی ما بیشتر می شود. پس هرکسی را بیشتر دوست داریم و می خواهیم که بیشتر دوستمان بدارد باید برایش خاطرات خوش زیادی بسازیم تا بتوانیم دردلش ثبت شویم.

دوست دارت:بابالنگ دراز


از بهر بوسه ای ز لبش جان همی دهم ...اینم همی ستاند و انم نمی دهد

 

 

ماه ابر ها کنار میزند...

 

خورشید خاک سرد را از چهره میزداید...

 

کوه چارقد سفیدش را از سر بر میدارد ...ترمه بهاری را به تن می کند...

 

نگاه سرد زمین بر سر هوا سنگینی می کند...

 

تقویم شتابان خود را به پایان می رساند...

 

پنجره ها تصویر جدیدی را به تماشا نشسته اند...سبز زرد...

 

برف دلسرد شده و گرم اب می شود...

 

باران بهانه بهار را گرقته...

 

نفس زندگی به تن گلها دمیده...

 

درختان سرمه سبز به چشم کرده اند...

 

و شاخه ها به خود تکانی مشغول...

 

دنگ دنگ دنگ...

 

اینجا همه چیز به وقت بهار است....در دلها چطور؟؟؟؟


تارخ تحلیلی...انقلاب اسلامی...این روز ها به زور به خوردم می دهند...

 

امروز نسکافه بیدار نگه دارنده ی من از خواب کلاس فلسفه بود ک نتیجش شد متن بالا و گشتن تو دنیای وی چت...

 

کاش یه روزی برسه که چیزایی ک دوست داریم رو بخونیم نه چیزایی ک مجبورمئن

 میکنن...البته نباید فراموش کرد که بغضی بیان ها شیرینیه بعضی کلام ها رو از بین می برند...

 

... و به کوتاهیه ان لحظه شادی که گذشت غصه هم میگذرد...

 

میخوام یه دعا کنم...

 

خدا یا: کمکم کن تا اونهایی رو که درکم نمیکنن رو درک کنم ...این روزا

  خیلی به این دعا محتاجم...

بازگشت جدید...

 

یه سلام از یه جای جدید...با یه هوای جدید...وحال و هوای خوب و بد جدید...

بچه ها من الان تو کافی نت دانشگام

بالاخره روزای بیکاری تموم شد و وارد دوران شیرین تحصیل شدم

همیشه برای رسیدن به دانشگاه درس میخوندم اما حالا حسرت روزای دبیرستان و میخورم

آه ... ای دریغ و حسرت همیشگی...

روز های دور از خونه برای منی که بار اولمه روزای سختی بود ولی نه  خیلی سخت...

چون دوستای دبیرستانم پیشم هستن...

شدم دانشجوی ترم بوقی رشته مشاوره دانشگاه پردیس با هنر شیراز...+امنیت و ارامش اینده ...چون کارم مشخصه و انشاا...استخدام اموزش و پرورش...

 

نمی شود که بهار از تو سبزتر باشد

گل از تو گلگون تر

امید از تو شیرین تر.

نمی شود پاییز

فضای نمناک جنگلی اش

برگ های خسته ی زردش

غمگین تر از نگاه تو باشد.

نمی شود، می دانم، نمی شود آوازی

که مرد روستایی و عاشق

با صدایی صاف

در اعماق دره می خواند

در شمال شمال

رنگین تر از صدای تو باشد

نمی شود که بهار از تو سبزتر باشد.

و - صدای شیهه ی اسبی تنها در ارتفاع کوه

و - صدای عابر پیری که آب می خواهد

به عمق یک سلام تو باشد.

شب هنگام

که خسته ییم از کار

که خسته ییم از روز

که خسته ییم از تکرار.

نمی شود که بهار از تو سبزتر باشد.

نمی شود که تو باشی، به مهربانی مهتاب

در آن زمان که روح دردمند ولگردم

بستری می جوید

بالینی می خواهد

تا شاید دمی بیاساید

نمی شود که تو باشی به مهربانی مهتاب

و این روح دردمند ولگرد

باز هم کوله را زمین نگذارد

و سر را بر زانوی مهربانی تو.

نمی شود که بهار از تو سبزتر باشد

شکوفه از تو شاداب تر

پاییز از تو غمگین تر.

نمی شود که تو باشی و شعر هم باشد

نمی شود که تو باشی ترانه هم باشد

نمی شود که تو باشی گلدان یاس هم باشد

نمی شود که تو باشی بلور هم باشد

نمی شود که شب هنگام

عطر نگاه تو باشد

"محبوبه های شب" هم باشند.

نمی شود که تو باشی,من عاشق تو نباشم

نمی شود که تو باشی

درست همین طور که هستی

و من,هزار بار خوبتر از این باشم

و باز، هزار بار، عاشق تو نباشم.

نمی شود، می دانم

نمی شود که بهار از تو سبزتر باشد . . .





"نادر ابراهیمی از کتاب یک عاشقانه ی آرام "

 

   Bه نام همه نام هاي او

سلام

أَو اينكه مدت زيادي زيادي نبودم معذرت ميخوام و ممنونك إز كسايي ك تو اين مدت ب وبم او مدن

ب زودي تلافي ميكنم

أون موقع ها كه ميرفتم كتاب خونه و واسه كنكور ميخوندم متوجه خيلي جيزا شدم اينكه ميشه سطح فرهنك رو  ا ز ا دامس ها يي ك زير ميز جسبو نده ميشه سنجييد اينكه ميشه كو شه اي ا ز كتاب خونه رو ك در معرض د يد نيست ر و ب ا ر ايشكاه  تبديل كرد و محلي واسه قرار هاي دوستي قرا ر داد و خانو ا ده رو دل خوش كرد ك كتاب خونه است و مشغول درس....و ا قعا واسه جنين فرهنكي با يد تتأسف خورد....منتظر نظرها تون هستم

-بعد ا ز هيا هوي كنكور و نتيجه و خبر اينكه ترم بهمني  يكم حال ا دمو ميكيره ....واسه por كرد ن اين جند ماه بشينها د بدين لطفا

در بناه حق

خیال ...با چاشنی فکر

.

..

...دیگـــــــر از قصـــــــه عادتـــــــــــــ خســــــــــته شدم...می خواهمــــ خود را ب بی عادتی عادتـــــ دهمـ ...


خستهــ ام... خسته از قصهــ دلبستگی...تنها به رهاییـــــــــ دل می بندمــ ...


دیگـــــــر نه بهــ محبتش دلـــــ می بندم و نه با اخمش می بشکنمــ ... و نه با رفتنش ...بگذریمــــ  ...


نمیـــــــــخواهم سنگ باشم ک با گرمایی گرم شوم و بسوزم و نه با سرمایی یخ شوم و بشکنمـــــــ ...


از دوســــتت دارم  های کوتاه مدت بیــــــــزارم...شبیه سیــــــم کارت های اعتباری اند...شارژشان که تمام شد... بیرونت می اندازد ...


امـــــــــــــــــــــــــــا...

  

                عـــــــــــــــــــــاشقانه تنفــــــر صادقــــــــــــانه را دوستـــــــ دارمـــــــ  ...


تنـــــــــــهایی را ترجیــــح می دهمـ ... تا ابن که در کنار تن ها باشـــــــــــمـ ...




پ ن:شاید این حرفام و درد و دل هام به درد کسی نخوره ولی حرف دلم بود واسه خودم تسکین بود...


    ... و در آخـــــــــــر

صحبت از گرمای هوا بود که به ماه رمضان رسید …

- امسال روزه می گیری؟

اگه خدا بخواد …

 منم می گیرم، ولی کدوم پزشک این همه سختی رو برا بدن تایید می کنه ؟



همون که وقتی همه پزشکان جوابت کردن ، برات معجزه می کنه !

             


بمب عشق: بابایی و مامانی

یادمون نره پاهامونو رو رو پای کی  گذاشتیم  تا تونستیم راه بریم...

نکنه یه وقت با همین پا ها اونا رو راهی اینحا کنیم...


ته نامردیه...خدا واسه هیشکی نیاره...

به جق همین روزای قشنگ خدا سایشونو از سرمون کم نکنه و خدا عینک کوری ندیدن محبت هاشونو از چشممون برداره...

فقط یه بار برین خانه سالمندان...انتظار سوی چشاشونو کم کرده ...و دلشون ب نازکی گلبرگ...

شما دوست دارین بچه هاتون شماها رو راهی اینجور  جاها کنن؟

واسه اونا بهترین باشین تا فرزندانتون هم واسه شما بهترین باشن....

این قانون زندگیه...

ستاره آی ستاره از اوج اسمونا بگو تا بشنون نامهربونا

                        چرا باید بمونن حالاتنهای تنها اونا که بودن عمری همدم ما

و در آخر


ســــه حرف دارد

اما برای پر کردن تنهایی من حرف ندارد

“خـــــــــــدا “

بخوانید مرا تا اجابت کنم شمارا...

امید وارم تا آخر بخونینش

نامه ای از سوی پروردگار به همه انسان ها  سوگند  به  روز  وقتی  نور می گیرد  و

به شب  وقتی آرام  می گیرد که من نه تو را رها  کرد ه‌ام و نه با  تو دشمنی

کرده‌ام( ضحی 1-2) افسوس که هر کس را به تو فرستادم تا به تو بگویم دوستت

دارم و راهی پیش پایت بگذارم او را که مرا به سخره گرفتی. (یس 30)  و هیچ

پیامی از پیام هایم به تو مرسید مگر از آن روی گردانیدی.(انعام 4) و با خشم رفتی

و فکر کردی هرگز بر تو  قدرتی نداشته ام(انبیا 87) و  مرا به مبارزه طلبیدی و چنان

متوهم  شدی که گمان بردی  خودت بر همه چیز  قدرت داری. (یونس 24)  و این در

حالی  بود که حتی مگسی را نمی توانستی و نمی توانی بیافرینی و اگر مگسی

از تو چیزی بگیرد نمی توانی از او پس بگیری  (حج 73)  پس چون مشکلات از  بالا و

پایین آمدند و چشمهایت از وحشت فرورفتند و تمام وجودت لرزید چه لرزشی، گفتم

کمک هایم در راه است و چشم دوختم ببینم که باورم میکنی اما به من گمان بردی

چه گمان هایی .( احزاب 10) تا زمین با  آن فراخی بر تو تنگ آمد  پس حتی از

خودت هم به تنگ آمدی و یقین کردی که هیچ پناهی جز من نداری، پس من به 

سوی تو بازگشتم تا تو نیز به سوی من بازگردی ، که من مهربانترینم در بازگشتن.


(توبه 118) وقتی در تاریکی ها  مرا  به زاری خواندی که اگر تو را برهانم  با من


می‌مانی، تو را از اندوه رهانیدم اما  باز مرا  با دیگری در عشقت شریک کردی

.(انعام 63-64) این عادت دیرینه ات بوده است، هرگاه که خوشحالت کردم از من

روی گردانیدی و  رویت را آن طرفی کردی و هروقت سختی به تو رسید از من ناامید

شده‌ای. (اسرا 83) آیا من برنداشتم از دوشت باری که می شکست پشتت؟

(سوره شرح 2-3) غیر از من  خدایی که برایت خدایی کرده است ؟ (اعراف

59)  پس کجا می روی؟ (تکویر26)  پس از این سخن دیگر به کدام سخن می

خواهی ایمان بیاوری؟ (مرسلات 50) چه چیز جز بخشندگی ام  باعث شد تا مرا که

می بینی خودت را بگیری؟(انفطار 6)  مرا  به یاد می آوری ؟ من همانم که بادها را

می فرستم تا ابرها را  در  آسمان پهن کنندو ابرها را پاره پاره  به هم فشرده می

کنم تا  قطره ای باران از  خلال آن ها بیرون آید و به خواست من  به تو اصابت کند

تا  تو فقط  لبخند بزنی، و این در حالی بود که پیش از فرو افتادن آن قطره باران،

ناامیدی تو را پوشانده بود  (روم 48) من همانم که می دانم در روز روحت چه

جراحت هایی برمی دارد ، و در شب روحت را  در خواب به تمامی بازمی ستانم  تا

به آن آرامش دهم و روز بعد دوباره آن را به زندگی برمی انگیزانم و تا مرگت که به

سویم بازگردی به این کار   ادامه می دهم. (انعام  60) من همانم که وقتی می

ترسی به تو امنیت می‌دهم (قریش 3) برگرد، مطمئن برگرد، تا یک بار دیگر با هم

باشیم (فجر 28-29) تا یک بار دیگه دوست داشتن همدیگر را تجربه کنیم. (مائده

54)



----------------

ما ها روزی چند بار inboxگوشیمونو چک میکنیم ولی روزی چند بار سراغ نامه های خدا میریم؟؟؟؟؟؟؟

وقتی فک می کنم خدا خیلی خیلی خداست ...

کاش قطره ای از مهربانیت در وجودم بود...خدا یا یه کوچولوشو بهم میدی؟؟

شکرت که هستی...

------------------------------------------

چیز بدی نیست جنگ با تو!!


                                 شکست می خورم

                                 تا اِشغالم کنی...

آن که برگشت و جفا کرد و به هیچم بفروخت… به همه عالمش از من نتوانند خرید…!

عید رمضان مبارک...

-نمیدونم چرا با فرارسیدن ماه رمضون تعداد بیمارانی که روزه واسه سلامتیشون مشکل داره افزایش پیدا میکنه...اکثرا هم از ناحیه کلیه رنج می برندکه حتما باید اب و دون بهشون برسه...و همیشه واسم این سوال بوده چه جوری انقد بعضی ها راحت تو ماه رمضون روزه خواری میکنن...شهر های بزرگ که خیلی عادیه...من به ادمای شهر خودم فک میکنم...درسته که روزه های ما هم روزه واقعی نیست نصفش خوابیم نصفشم با اینترنت و فیلم میگذرونیم و چشممون به انتباهه که کی اذون میگن ولی خب دل خودمون قانع میشه اما یه ذره ب معرفتمون افزوده نمیشه...

-بازم خدا رو شکر که ماه رمضون هست که ما بریم خاک قران های بگیریم و مسابقه تند خوانی بذاریم و تند تند جز های قران رو بخونیم که شرمنده نشیم...البته من خودم و عرض میکنم

-هیچ وقت نتونستم ترجمه قران و کامل بخونم چون اصلا نمی فهمیدمش واسم دعا کنین امسال قدرت درک و فهمش و داشته باشم

-خیلی از ماه رمضون پارسال فاصله گرفتم اگه بخوام اینجوری پیش برم سال دیگه نباشم بهتره بارم سبک تره

-پارسال ماه رمضون ماموران به دنبال ماهواره بودن امسال مردم به دنبال مرغ...خدا اخرو عاقبتمونو به خیر کنه...

-مرغ ک هیچ ماه عسل امسالو هم ازمون گرفتن...بیچاره احسان ...حرف بدی نزد...نمیدونم چی بگم...

-این عکی به نظرم جالب اومد...



و در آخر:

.

ﺑﻌﻀﻴﺎ مثل ﺁﺧﺮ ﺳﺲ ﺧﺮﺳﻲ ﻣﻬﺮﺍم هستن!

ﻓﻘﻂ ﺗﺮﺗﺮ ﻣﻴﻜﻨﻦ,

ﺑﺪﻭﻥ ﺍﻳﻦ ﻛﻪ ﺑﺎﺯﺩﻫﻲ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻦ…


آپولااااااااااااااااااااااا

سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام خوبین؟خیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلی دلم براتون تنگ شده بود...بااخره این کنکور لعنتی تموم شد!با اینکه درست حسابی نمیخوندم ولی همین استرسش واسه اینکه تمام مدت بهت کوفت بشه کافیه...کنکورم خیلی سخت بود ...ولی ولش...دیگه نمیخوام بهش فک کنم...تو این مدت خیلی بحث بوده ک دلم میخواست بیامو بنویسم حالا تا اونجایی ک یادم بیاد این کا رو میکنم...



اولین چیزی ک خواستم بگم:

تاحالا به رابطه ی هق هق و قه قه فک کردین؟ دو عبارتی ک هم به لحاظ لفظی و هم به لحاظ معنوی با هم فرق میکنن...یه شب داشتم بهشون فک میکردم به نظرم جالب اومد...

گاهی ادم ار هق هق زیاد به قه قه میفته و گاهی  برعکس...

اما امیدوارم قه قه هاتون بیشتر از هق هق هاتون باشه نه اینکه اصلا هق هق نباشه ...چون نعمت بزرگیه...بعضی اوقات که اشکم در نمیاد خیلی میترسم با خودم میگم وای نکنه قلبم سنگ شده؟

بهم حق بدین که انقد حرف بزنم اخه چند ماه نبودم...

و در آخر

نسبت به آنان که پشت سر شما حرف می زنند بی اعتنا باشید...چون جایشان دقیقا آنجاست...پشت سر شما


کمک

چرا وقتی که ادم تنها میشه

غم و غصش قد یه دنیا میشه

میره یه گوشه ی پنهون میشینه

اونجارو مثل یه زندون میبینه

غم تنهایی اسیرت میکنه

تا بخوایی بجمبی پیرت میکنه


                                          و  قتی ک تنها میشم اشک تو چشام پر میزنه

                                         غم میاد یواش یواش خونه ی دل درمیزنه

یاد اون شبها میفتم زیر مهتاب بهار

توی جنگل لب چشمه مینشستیم منویار

                                         غم تنهایی اسیرت میکنه

                                        تا بخوای بجمبی پیرت میکنه

میگن این دنیا دیگه مثل قدیما نمیشه

دل این ادما زشته دیگه زیبا نمیشه

                                       اون بالا باد داره زاغ ابرهارو چوب میزنه

                                      اشکا این ابرا زیاده ولی دریا نمیشه

                 غم تنهایی اسیرت میکنه

                 تا بخای بجمبی پیرت میکنه


»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»

سلام

زیر ابی اومدم که یه سوال بپرسم  لطفا جدی بگیرید



ادامه نوشته

خدا حافظ همین حالا...


سلام و ادب و پرسش احوال ، فراوان ، نه دو مثقال ، به هر آدم با حال ،ز هر جنس و به هر نوع و زبان و وطن و کشور و دین و سخن و گونه و اعمال ، چه شیخی چه موزیکال ! ،چه با خال و چه بی خال ، بگویم من از این جای ، از این جای ، از این جای ....


چرا عاقلان را نصیحت کنیم؟
بیایید از عشق صحبت کنیم

تمام عبادات ما عادت است
به بی‌عادتی کاش عادت کنیم

چه اشکال دارد پس از هر نماز
دو رکعت گلی را عبادت کنیم؟

به هنگام نیّت برای نماز
به آلاله‌ها قصد قربت کنیم

چه اشکال دارد که در هر قنوت
دمی بشنو از نی حکایت کنیم؟

چه اشکال دارد در آیینه‌ها
جمال خدا را زیارت کنیم؟

مگر موج دریا ز دریا جداست؟
چرا بر «یکی» حکم «کثرت» کنیم؟

پراکندگی حاصل کثرت است
بیایید تمرین وحدت کنیم

«وجود» تو چون عین «ماهیت» است
چرا باز بحث «اصالت» کنیم؟

اگر عشق خود علت اصلی است
چرا بحث «معلول» و «علت» کنیم؟

بیا جیب احساس و اندیشه را
پر از نُقل مهر و محبت کنیم

پر از «گلشن راز» ، از «عقل سرخ»
پر از «کیمیای سعادت» کنیم

بیایید تا عینِ «عین القضات»
میان دل و دین قضاوت کنیم

اگر سنت اوست نوآوری
نگاهی هم از نو به سنت کنیم

مگو کهنه شد رسم عهد الست
بیایید تجدید بیعت کنیم

برادر چه شد رسم اخوانیه؟
بیا یاد عهد اخوت کنیم

بگو قافیه سست یا نادرست
همین بس که ما ساده صحبت کنیم

خدایا دلی آفتابی بده
که از باغ گلها حمایت کنیم

رعایت کن آن عاشقی را که گفت:
بیا عاشقی را رعایت کنیم


قیصر امین پور


--------------------------

خب دوستان این اخرین پست من تا بعد کنکوره...چون میخام روانشناسی تو یه دانشگاه خوب و ایشاا...شهر خوب قبول شم دیگه باید خر بزنم ولی حتما میام و یه سر ب نظراتون میزنم...اون شب خواب دیدم دانشگاه شیراز قبول شدم زمانشم قبل از نماز صب بود...یعنی میشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

تو رو خدا خیلی واسمون دعا کنین...

مخصوصا موقع اذون و بارون...

یادتون نره...

تا سال 91 بدرود


بازگشت...

سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام به همه دوستای گلم...

حدودا17روزسفر بودم و نتونستم بیام نت...ببخشید که بی خبر رفتم...راستش حوصله اپیدن نداشتم...

ممنون از کسایی که تنهام نذاشتن...

یه گره کوچولویی واسم بوجود اومده بود که خدا رو شکر به خیر گذشت به لطف خدا و دعای دوستان...

3روز دیگه همکه مدارس جان باز میشنو ماهم که امسال بچه کنکوری باید به درس بچسپیم وگرنه پس فردا این مملکت بدون خدمت ما لنگ میمونه ...

شعری که گذاشتمو خیــــــــــــــــــــــــــــــــــلی دوست دارم امیدوارم شما هم خوشتون بیاد...


دکمه ماهو وا کن پیرهن شب رو درآر

رو تن صبح با بوسه نشون آفتاب بذار


با اسبِ باد ، بهارو بیار به آشیونه

چارقد نورو وردار از گیسوی شبونه


دوباره با ستاره خوابو چراغونی کن

خوشی اگه گرونه بخند ... بخند ... بخند ...

بخند و ارزونی کن

حریــــــر آسمونو بکش رو وهم غبار

آینه دریــــا رو از میون مه دربیار


یه لحظه با سکوتت جنونو سربه راه کن
بزن به سـیـم آخــر قیامتو به پا کن

با تیغ رنگین کمون بزن به بغض ابرا

برکه رو نقاشی کن جای چشای صحرا

شیشه عمر یخـو پر کن از آب چشمه

برس به داد دنـیا فقط با یه کرشمه


دوباره با ستاره خوابو چراغونی کن

خوشی اگه گرونه بخند ... بخند ... بخند ...

بخند و ارزونی کن....


افشین یداللهی...


 

بد به حال ما...


سلام

راستش تو این شبا ی قدر اولین دعایی که مداحان میگفتن دعای

ظهور امام زمان بود و ما همگی امین می گفتیم ولی من به این فکر

می کردم که اگه حضرت ظهور کنن با چه رویی میخوام تو صورتش نگاه
 کنم و خودمو به عنوان منتظر معرفی کنم...؟؟؟؟؟؟؟؟/

نه اعمال درستوحسابی دارم و نه دل پاک...پس شاید خیلی احمقانه

باشه که به این دعا امین بگم به نظر من باید دعامون این باشه

خدایا اول ما رو ادم کن که وقتی حضرت ظهور کردن لااقل رو سیاه نباشیم...

این شعر رو وصف حال خودم دیدم و کلی گشتم تا پیداش کردم...
حتما بخونین


شاعرش عباس صادقی


کوريم و نديديم خدايي هرگز

يکبار نگفتيم کجايي، هرگز


ما کار مهمتر از شما هم داريم


حق داری اگر جمعه نيايي هرگز







در تيررس چشم سياهت باشيم


در دسترس تير نگاهت باشيم


ما آمده بوديم که کاري بکنيم


گفتند فقط چشم به راهت باشيم







ياران وفادار به ظاهر داري


گريه کن حرفه اي و ماهر داري


دلخوش نشو با دعاي عهد اين قوم


تو قصه کوفه را به خاطر داري!؟







سر بر سر سجده‌ هايمان مي‌ ساييم



ما دل که نداديم چه را مي‌ پاييم



فعلن دعاي تعجيل فرج مي‌ خوانيم



ما بعد دعا به ياريت مي‌ آييم









یه اسم توقع انتظاره آقا


اسم ديگشم قرار مداره آقا


اين جمعه اگه نيومدي بهتر شد


دوريه که دوستي مياره آقا!








ما اين طرف و به آن طرف دل بستيم


سرخيم ولي به آبيان پيوستيم


چون ليگ به روزهاي حساس رسيد


اين هفته نيا هفته ي بعدي هستيم








از نقطه ي کور این جهان می آییم



با فتنه ي آخرالزمان می آییم



این جمعه بیا حوصله مان سر رفته



آقا تو نیایی خودمان می آییم







امروز نشد! به فکر فردا باشیم



در فکر همان روز مبادا باشیم



هر هفته همیشه جمعه‌ ها تعطیلیم



یکشنبه دوشنبه‌ ای بیا تا باشیم

قدر....

سلام...

7روز دیگه به تموم شدن ماه رمضون نمونده ولی من...

هفت شهر عشق را عطار گشت                            ماهنوز اندر خم یک کوچه ایم...

نمیدونم چرا امسال مثه سالای قبل نیست...
احساس می کنم ...............................................واقعا نمیدونم چی بگم...

تو رو خدا تو اخرین شب قدر خیلــــــــــــــــــــــــــــــــــی دعام کنین خواهش میکنم ازتون...لطفا

پارسال تو این شبا بود 1 شعری گذاشتم که خیلی دوسش دارم امسالم میزارم   دوست نداشتین نخونین ولی خوندنش یه من که ارامش میده...بیشتر مو قع ها زمزمه میکنم...



شب درد است شب ضجه و بی تابی ها
شب دلخون شده از ناله مرغابی ها
شب درد شب بغض شب دل نگران
شب بی میلی لبهای موذن به اذان
معنی داغ پدر را چه کسی میدادند
دامن و حلقه در را چه کسی می دادند
نخل خم شد سر هر کوچه و لالایی خواند
چاه در گوش زمین قصه تنهایی خواند
نه فقط کعبه ترک خورد که مولا امد
ان شب از فرق علی کعبه به دنیا امد
ان شب از فرق علی کغبه پلی زد به بهشت
چه مراعات نظیری است علی کعبه بهشت
نفس سرد خدا در نفس صور دمید

اسمان بار امانت نتوانست کشید

.............................................

خدا نکنه تا ادم نشدیم دنیا بهمون رو بیاره...

خواهش می کنم منو از بارون دعاتون بی نصیب نزارین...




خواندنی.

ادمی در اغوش خدا غمی نداشت

پیش خدا حسرت هیچ بیش و کمی نداشت

دل از خدا برید و در زمین نشست

صد بار عاشق شد و دلش شکست

یه هر طرف نگاه کرد راهش بسته بود

یادش امد دل خدا را شکسته بود...

 

 

 

سه پیام از کوروش

اگر کلیدی نداری قفلش نکن

اگر کسی را دوست نداری خردش مکن

اگر دستی را گرفتی رهایش مکن...

 

اگر کسی قدر مهربانی تو راندانست دل گیر مباش

من خدایی را می شناسم که ابر رحمتش بر زمین و زمان باریده ولی یکی شکرش می گوید و هزاران نفر کفر...

 

خداوند بی نهایت است

اما

به قدر نیاز تو فرود می اید به قدر ارزوی تو گسترده می شود و به قدر ایمان تو کار گشاست

 

تا خدا بنده نواز است به خلقش چه نیاز؟

                           می کشم ناز یکی تا به همه ناز کنم...

 

 

ای که بـــــــــــــــوی بـــاران شکفته در هوایت

یاد از آن بـــــــــهاران که شد خـــــزان به پایت

شد خــــــزان به پایت بهار باور من

     سایبان مهـرت نمانده بر ســــــر من

            سایبان مهــــرت نمانده بر ســـر من 

جز غــمت ندارم به حال دل گواهی

ای که نور چشمم در اینـشب سیاهی

چشم من به راهت همیــــشه تا بیایی 

باغ من بهارم ؛  بهشـــت من کجایی

باغ من بـــهارم ؛ بهشت من کجـایی 

جان من کجایی کجایی که بی تو دل شکســـته ام

سر به زانوی غم نهاده ام  به گوشه ای نشسته ام

آتشـــــــم به جان و خموشم چو نای مانده از نوا

مانده با نـــگاهی به راهی که می رود به نا کجا

ای گل آشنا بی قرارم بیا

وای از این غم جـــدایی

جان من کجایی کجایی که بی تو دل شکســـته ام

سر به زانوی غم نهاده ام  به گوشه ای نشسته ام

آتشم به جان و خموشـــــــم چو نای مانده از نوا

مانده با نـــگاهی به راهی که می رود به نا کجا

ای گل آشنا بی قرارم بیا

وای از این غـــــــــم جدایی

وای از این غـــــــــــــم جدایی

وای از این غـــــــــــــــــم جدایی

برای ظهورش صلوات

 

سلام

نماز روزه هاتون گبول!!!!!۱

باور کنین خیلی سعی کردم عکس بزارم ولی هیچ سایتی اپلود نشد...

تو این ماه رمضون سعی کنیم مدل دعاهامونو عوض کنیم و از مادیات خارج بشیم

التماس دها

بدرود

 

هرجای دنیایی دلم اونجاست

من کعبمو دور تو میسازم

من پشت کردم به همه دنیا

تا رو به تو سجاده بندازم

هر روز حسم تازه تر میشه

غرق تو میشم بلکه دریاشم

بیزارم از اینکه تمام عمر

از روی عادت عاشقت باشم

گاهی پرستیدن عبادت نیست

با اینکه سر رو مهر میزاری

گاهی برای دیدن عشقت

باید سر از رو مهر برداری

یک عمر هر دردی به من دادی

حس میکنم عین نیازم بود

جایی که افتادم به پای تو

زیباترین جای نمازم بود

هرجای دنیایی دلم اونجاست

من کعبمو دور تو میسازم

من پشت کردم به همه دنیا

تا رو به تو سجاده بندازم
----------------------------------------------
شعر فوق العاده قشنگیه...نمیدونم از کیه فقط تیتراژ ماه عسله اینو مطمئنم
تو پست قبل نظر بدین لطفا
 

عیدتون مبارک

سلام به روزه داران گرام....

با تاخیر حلول ماه و بهتون تبریک میگم امیدوارم نماز روزه هاتون قبول باشه...

..............

گفتم خدایا از همه دلگیرم           گفت حتی از من

گفتم نگران روزی ام                 گفت آن با من

گفتم خیلی تنهایم                   گفت تنهاتر از من

گفتم درون قلبم خالی است      گفت  پرش کن از یاد من

گفتم دست نیاز دارم                 گفت بیا بگیر دست من

گفتم از تو دورم                       گفت به تو نزدیکترم من

گفتم اخر چگونه ارام گیرم          گفت بایاد من

گفتم با مشکلاتم چه کنم          گفت توکل به من

گفتم هیچکس کنارم نیست       گفت به جز من

 

گفتم خدایا چرا اینقدر می گویی من!؟

                 گفت چون من از تو هستم و تو از من...

 

همیشه ماه رمضون که میاد ماه عسل هم به ذهن میرسه دیشب خیلی برنامشون قشنگ بود درس بزرگی به همه ادمها داد و به نظر من کاری که امنه کرده بزرگترین گذشت بوده

دوستانی که برنامه رو دیدن میدونن و شنیدن لحن حرف زدن امنه رو...چه اروم بود و یه لبخند رو لبش داشت...من که اصلا نمیتونم خودمو جای امنه بزارم حتی درکش هم برام سخته که با اینکه اینجور بلایی سرش اومده چه امیدوار حرف میزنه چه علی گونه گذشت میکنه...

کاش همه از امنه و امنه ها یاد بگیریم

کاش خدا رو اینجوری باور داشته باشیم

احسان علیخانی حرف قشنگی زد

گفت به بچه هانتون نه گفتن و نه شنیدن یاد بدین که اگه یه جایی نه شنیدن با مردم اینکارو نکنن

----------------------------------------------

در پهنه دست انسانها خطوطی هستند که نامفهومند اما در گوشهء چشم ها خطوطی هست که میتوان از روی آنها دریافت که کدامین انسان با خنده خو گرفته و کدامین انسان با گریه زیسته است.

دوستان عزیز موقع سحر و ای سفره افطار حتما واسم دعا کنین

التماس دعا

 

 

نوشته ای از گاندی

من می‌‌توانم خوب، بد، خائن، وفادار، فرشته‌خو یا شیطان ‌صفت باشم 

من می توانم تو را دوست داشته یا ازتو متنفر باشم،

من می‌توانم سکوت کنم، نادان و یا دانا باشم،  

چرا که من یک انسانم، و این‌ها صفات انسانى است  

و تو هم به یاد داشته باش :

من نباید چیزى باشم که تو می‌خواهى، من را خودم از خودم ساخته‌ام، 

تو را دیگرى باید برایت بسازد و  

تو هم به یاد داشته باش  

منى که من از خود ساخته‌ام، آمال من است،

تویى که تو از من می سازى آرزوهایت و یا کمبودهایت هستند.

لیاقت انسان‌ها کیفیت زندگى را تعیین می‌کند نه آرزوهایشان

و من متعهد نیستم که چیزى باشم که تو می‌خواهى  

و تو هم می‌توانى انتخاب کنى که من را می‌خواهى یا نه  

ولى نمی‌توانى انتخاب کنى که از من چه می‌خواهى .

می‌توانى دوستم داشته باشى همین گونه که هستم، و من هم.

می‌توانى از من متنفر باشى بى‌هیچ دلیلى و من هم،

چرا که ما هر دو انسانیم.

این جهان مملو از انسان‌هاست،

پس این جهان می‌تواند هر لحظه مالک احساسى جدید باشد.

تو نمی‌توانى برایم به قضاوت بنشینى و حکمی صادر کنی و من هم،  

قضاوت و صدور حکم بر عهده نیروى ماورایى خداوندگار است.

دوستانم مرا همین گونه پیدا می کنند و می‌ستایند،  

حسودان از من متنفرند ولى باز می‌ستایند،  

دشمنانم کمر به نابودیم بسته‌اند و همچنان می‌ستایندم،  

چرا که من اگر قابل ستایش نباشم نه دوستى خواهم داشت،  

نه حسودى و نه دشمنى و نه حتی رقیبى،

من قابل ستایشم، و تو هم.

یادت باشد اگر چشمت به این دست نوشته افتاد

به خاطر بیاورى که آن‌هایى که هر روز می‌بینى و مراوده می‌کنى  

همه انسان هستند و داراى خصوصیات یک انسان، با نقابى متفاوت،  

اما همگى جایزالخطا.

نامت را انسانى باهوش بگذار اگر انسان‌ها را از پشت نقاب‌هاى متفاوتشان شناختى، 

و یادت باشد که کارى نه چندان راحت است

-----------------------------------

خانومها اقایان سلااااااااااااام

خواهش میکنم قبل ماه رمضون این نوشته رو بخونین و دعا کنیم که توو خونه تکونیه دلمون قضاوتها و امثال این ها برای همیشه از دلمون بیرون برن

اگه دعاهاتون رو مرتب تکرار کنین تو ضمیر ناخود اگاه تکرار میشه و اگه از ته دل بخواین اجابت...


 

 

با تـــــــــــــــــــــــو...اما...

سلام ....عیدتون مبارک ...ایشاا... به یمت قدوم سبز حضرت مهدی(عج)تمام ارزوهاتون بهاری بشن و گل ارزو هاتونو از اسمون یچینین

ارزوی بر اورده شدن ارزوهاتونو دارم شما هم این ارزو رو واسه همه بویژه کسایی که دوستون دارن و دوسشون دارین داشته باشین...

میلاد مهدی منجی مبارک....

 به امید اینکه در راهش باشیم نه سر بارش...

برای تعجیل در فرجش دعا کنیم و اللهم صل علی محمد وال محمد و عجل فرجهم

طلوع مي كند آن آفتاب پنهاني

                 زسمت مشرق جغرافياي عرفانی                         

 دوباره پلك دلم مي پرد،نشانه‌ي چيست ؟

               شنيده ام كه مي‌آيد كسي به مهماني

 

كسي كه سبزتر از هزار بار بهار

                 كسي، شگفت، آنچنان كه مي داني

 

كسي كه نقطه ي آغار هر چه پرواز است

                    تويي كه در سفر عشق، خط پاياني

 

تويي بهانه‌ي آن ابرها كه مي گريند

                       بيا كه صاف شود اين هواي باراني

 

تويي از حوالي اقليم هر كجا آباد

                      بيا كه مي‌رود اين شهر رو به ويراني

 

كنار نام تو لنگر گرفت كشتي عشق

                       بيا كه نام تو آرامشي است طولاني

 

برای شادی روح مرحوم قیصر امینی صلوات

 

 

بار خدایـــــــــــــــــــــــــا...

 

تا کی میان "من " و" تو "  منی و تویی بود...

الهی:

   تا "با تو" ام بیشتر از همه ام

                و تا با خودمم کمتر از همه...

 

 منی از میان  بردار

        تا منیت من   تو باشد 

                     و من هیچ نباشم...

 

                                                        بایزید بسطامی

 

 

 

یا حق...

وقتي گريبان عدم با دست خلقت مي دريد


                    وقتي ابد چشم تو را پيش از ازل مي آفريد

وقتي زمين ناز تو را در آسمان ها مي كشيد


          وقتی عطش طعم تو را با اشك هايم مي چشيد                  

من عاشق چشمت شدم نه عقل بود و نه دلي
                         چيزي نمي دانم از اين ديوانگي و عاقلي

يك آن شد اين عاشق شدن دنيا همان يك لحظه بود
                        آن دم كه چشمانت مرا از عمق چشمانم ربود

وقتي كه من عاشق شدم شيطان به نامم سجده كرد
                          آدم زميني تر شد و عالم به آدم سجده كرد

من بودم و چشمان تو نه آتشي و نه گلي
                           چيزي نمي دانم از اين ديوانگي و عاقلي

افشین یداللهی

 

سلام دوستان ممنون از اینکه دربحث دروغ شرکت کردین!!!!

همیشه وقتی روز مادر میشه تمام وبلاگها پر از شعر مادر میشه اما امروزمن این شعر رو به مامانم تقدیم میکنم و ازتون میخام براش خیلی دعا کنین

صد عشق بودی میخواندمت مدام

                             رفتی و ماند قصه صد عشق نا تمام

روزی اگر به چشم تو بینند این جهان

                              دیگر به سینه ای نشود کینه ای نهان

شهریار

   -----------------------------------

به وبلاگ ابجی پری منم سر بزنین تازه وا ردجمعمون شده

                         http://www.rains-melody.mihanblog.com/

دروغ

 سین لام الف میم   سلام سلام نازنین

شطورین؟

بی مقدمه میرم سر اصل مطلب

 

متاسفانه امروزه  گناهی که خیــــــــــــــــــــــــــــــــلی عادی شده و همه  راحت تر از اب خوردن اونو انجام میدن  دروغه که کاملا معرفه هممون هست

دروغ به صورتهای متفاوتی وجود داره از جمله گفتاری و نوشتاری و اشاره و شنیداری و ...که امروزه با گسترش اطلاعات و فناوری به خصوص در فضای مجازی به وفور یافت میشه و به خیال بعضیا با دروغ اونها اب از اب هم تکون نمیخوره و هیچ اتفاقی نمیفته...

 

میخام این بحثو راه بندازم که

1به نظر شما اصل دروغ از کجا نشءت میگیره

2چرا و در چه موقعیتی ما دروغ میگیم

3به نظر شما بدترین و بزرگترین نوع دروغ چه دروغیه

4نظرتون راجع به دروغ مصلحتی چیه

5به عنوان ادم راستگو و صادق از 20 به خودتون چه نمره ای میدین(صادقانه)

6از اول هفته تا حالا چن بار دروغ گفتین؟

 

جواب خودم

 

1به نظر من گفتن نوعی پاسخ غلط به نیازجسمی و روحیه که انسان در مواقعی که احساس نیاز میکنه به اون پاسخ میده  و از اون به عنوان نوعی سر پناه استفاده میکنه

 

2به نظر من تو مواقعی که دامنه سیطره خودمونو در هر زمینه ای اجتماعی و اقتصادی حتی خانوادگی و...در خطر ببینیم برای حفظ موقعیت خومون موقعیتی که نسبت به اون تعلق داریم و به هیچ وجه حاضر به از دست دادن اون نیستیم از دروغ استفاده می کنیم

 

3به نظر من بدترین نوع دروغ ،دروغ احساسیه یعنی ابراز احساسات دروغ که یه نوع اون میتونه تملق باشه یا اینکه اونقدی که میگی و نشون میدی قلبا طرفو دوست نداشته باشی...چون ضربه بدی به وجود طرف مقابل وارد میشه

 

4به نظر من دروغ مصلحتی توجیح گناهه و نوعی سو استفاده از جمله جز راست نباید گفت و هر راست نشاید گفت هست

5-اگه دروغ نگفته باشم 18ونیم

 

6تااونجایی که یادم میاد دروغ نگفتم چون اصولا اگه دروغ بگم یادم میمونه حتی اگه زمان زیادی ازش گذشته باشه

ممنون میشم اگه به همه سوالام جواب بدین و نظرتون رو راجع به جوابهای خودم بگین و توی بحث شرکت کنین

 

بهترین باشید و بهترینها رو ارزو کنین

 

((بزرگتربن خیانت ان است که به کسی که تو را راستگو می پندارد دروغ بگویی))**حضرت محمد**(ص)

عید ه و گرد گیری...

پیس پیس ششششششششششششششش پیس پیس ششششششششششش

 

 

بعد چن سال که از اخرین اپم میگذره با یه گرد گیری درست حسابی اومدم

راستی سلام!!!!!!

امتحانام تموم شد واز کابوس مدرسه راحت شدم ...و یه اپ دارم با ۲ تولد...

اول از همه روز بابا رو به بابایی خودم تربیک میگم وامیدوارم همیشه زیرسایه مرتضی علی سالم باشه وسالش بالای سرم مستدام

و بعد عید همتون مبارک ...


درشب ميلادت اي وجه خدا
نور مي تابد به جان ماسـوا

ماه امشب چشم دارد بر زمين
تا ببيند روي ماهِ خورشيد آفرين

مکه امشب مهبط نور خداست
کعبه امشب قبله نه، قبله نماست

کعبه امشب در طواف روي توست
چشم اشک آلود زمزم سوي توست

حاصل حب و وداد حق تويي
فاش گويم خانه زاد حق تويي

مريم آن کاخ عبادت را رياض
ديد چون در خويش آثار مخاض

وحي آمد گرچه هستي محترم
ليک بيرون رو بدين حال از حرم

اين مکان غير از عبادتگاه نيست
مسجد است اينجا ولادتگاه نيست

گرچه فرزندت بود عيسي ولي
فرق ها دارد مسيحا با علي

مرده را گر زنده عيسي مي کند
دردها را گر مداوا مي کند

اين همه از لطف و جود حيدر است
بودِ طفلت از وجود حيدر است

مريم ار چه مام پاکي خوانده شد
اين چنين از خانه حق رانده شد

ليک بهر مادرت از آسمان
در چنين حالي ندا آمد بمان

فاطمه، بنت اسد ،ام اسد
غم مبادا بر دلت يک دم رسد

آمدي در کوي ما محزون مرو
همچو مريم از حرم بيرون مرو

کشتي دين را تو نوح آورده اي
بهر جسم کعبه روح آورده اي

اي شُکوه محض، معناي وقار
اي عفاف و زهد را آموزگار

باغبانا! بـه از اين دادم تورا
غنچه اي گل آفرين دادم تورا

فاطمه اي درّ هستي را صدف
هست طفلت آفرينش را هدف

مژده اي شمس ولايت را فلک
هست او بر سفره هستي، نمک

 گرچه فخرکون و مافيهاست او
فخرش اين بس، همسر زهراست او

فاطمه از اين ندا مسرور شد
درد، شيرين و دلش پرشور شد

همسفر با دل شد و پرواز کرد
چشم خود را سوي کعبه باز کرد

کعبه دست و پاي خود گم کرده بود
بر رخش اما تبسم کرده بود

زانکه مهماني بلند آوازه داشت
از حضورش شور و حالي تازه داشت

کعبه يک در داشت آن هم مشرکان
رفت و آمد مي نمودندي از آن

گفت با خود هوش باش او حيدر است
ني سزاوار ورود از اين در است

باز کن اي بيت پاک داوري
بهر باب الله باب ديگري

اين بگفت و نعره بر افلاک زد
بهر مولا سينه خود چاک زد:

کاي به رضوان ساقي کوثر بيا
وي در رحمت ، تو از اين در بيا

اي فداي مقدمت حِجر و حَجَر
گشته از هجر تو زمزم ديده تر

اي تو چشم حق، ببين چشم ترم
وي تو دست حق، بنه پا بر سرم

ميهمان اي جان تو بر جانانه اي
ميهمان نه، بلکه صاحب خانه اي

اي بلند آوازه از نامت حرم
حرمتت کرده حرم را محترم

تا زند بوسه به پايت چشمِ خاک
کعبه هم چون گل، بزد بر سينه چاک

خانه ي معبود بر روي زمين
در طوافت بود و مي گفتا چنين:

با ولاي تو، عبادت کامل است
طوف من، بي حب حيدر باطل است

شاعر: مهدي رياحي



تبریک دست خالی مرا با سخاوت بی حدت بپذیر......میلادت مبارک...

تو کوره راه زندگی به بهترین ها برسی                 خوبی برای تو کمه به هرچی میخایی برسی

 

ببخشید کیکم سفارشی بود دیر رسید...

یه شاخه گل منو قبول کن لطفا!!!!!!!

بازم شادی و وبسه گلای سرخ و میخک

میگن کهنه نمیشه تولدت مبارک

تو این روز طلایی تو اومدی به دنیا

وجود پاکت اومد تو جمع خلوت ما

تو تقویما نوشتیم تواین روزو تو این ماه

از اسمون فرستاد خدا یه ماه زیبا

خدا هست هنوز...

ماه من غصه چرا؟

اسمان را بنگر که هنوز بعد صدها شب و روز

مثل ان روز نخست گرم و ابی و پر از مهر به ماه می خندد

یا زمینی که دلش از سردی شب های خزان نه شکست و نه گرفت

بلکه از عاطفه لبریز شد و نفسی از سر امید کشید

و در اغاز بهار دشتی از یاس سفید زیرپاهامان ریخت

تا بگوید که هنوز پر امنیت احساس خداست

 

ماه من غصه چرا؟
تو مرا
داري و من
هر شب و روز
آرزويم همه خوشبختي توست...
ماه من دل به غم دادن و از ياس سخن ها گفتن
كار آن هايي نيست كه خدا
را دارند
ماه من غم و اندوه اگر هم روزي مثل باران باريد
يا دل شيشه اي ات از لب پنجره ي عشق، زمين خورد و شكست
با نگاهت به خدا چتر شادي وا كن
و بگو با دل خود كه خدا هست خدا هست...

او هماني است كه در تارترين لحظه ي شب
راه نوراني اميد نشانم مي داد
او هماني است كه دلش مي خواهد
همه زندگي ام غرق شادي باشد
ماه من غصه اگر هست بگو تا باشد
معني خوشبختي، بودن اندوه هست
اين همه غصه و غم اين همه شادي و شور
چه بخواهي و چه نه، ميوه ي يك باغ اند...

همه را با هم و با عشق بچين
ولي از ياد مبر پشت هر كوه بلند
سبزه زاري است پر از ياد خدا
و در آن باز كسي مي خواند
كه خدا هست خدا هست و چرا غصه؟
پشت هر کوه بلند ، سبزه زاری است پر از یاد خدا !
و در آن باز کسی می خواند ، که خدا هست ، خدا هست
خدا هست هنوز...


 

بابایی دلم برات تنگ شده...

چشماتو واکن و ببین ببین که بابا اومده

بابا بایک عروسکه خشکل و زیبا اومده

چشماتو تو چشم بابا یه بار بازو بسته کن

نظر به حال دل این عاشق دل شکسته کن

چه شبهایی به شوق تو اومدم و خواب بودی

تو دستای عاشق من همیشه کمیاب بودی

این همش تقصیر ماست تو که گناهی نداری

به جز به اغوش پدر به جایی راهی نداری

کبوتر دو برجه ام الهی که فدات بشم

نزار که دیوانه ی اون گریه بی صدات بشم

من واسه تو دلواپسم تو واسه عروسکات

من واسه تو می میرم و تو واسه بازیچه هات

دل شادم از شادی توسرمستم از خنده تو

اما ته دل نگران برای اینده تو...

 پ.ن:سلام دوستان خوبین

این چن وقت خیلی درگیر امتحانام بودم اصلا وقت نداشتم بیام تا دو ماه و نیم دیگه وضعیت اینجوریه بعد به حالت قبلی بر میگرده...

خدا شونه هامونو واسه این نیافریده که غمهای دنیا رو بندازیم روش واسه این افریده که بندازیمش بالا و بگیم ...بی خیال...

واسم دعا کنین

خدا نگهدار...

 

بعد از ظهر سگی سگی

سلام خوبین بعد کلی وقت اومدم اپ کنم اونم چه اپی

عروسیه دختر عمم بود یه روز قبل رفتیم مرغداری گل بچینیم واسه رو سر عروس بریزیم...

شخصیت های خاطره:

هدی

بی تا

زنداداشم

پسر عموم(فرشاد)

پسر خالم(محمد)

پسرعموی بی تا(امیر)

خلاصه رفتیم داخل مرغداری و شروع کردیم به چیدن گل من از بقیه دور شدم رفتم گل خشکل بچینم که یهو دیدم یه سگی پارس کرد جییییییییییییییییییییییییییییییغ زدم و فرار جالب اینجا بود که دیدم سگه بسته است ولی بازم ...یه قول محمد با سرعت ۱۲۰میدویدم با کفش پاشنه دار که د حالت عادی به زور راه میرم باهاش /تا نیم ساعت همه بهم میخندیدن از ترس میمردم یه افغانی اونجا بود اونم بهم میخندید

پسرا به سگه سنگ میزندن واسه اذیت ما رفته بودیم اونور چشمتون روز بد نبینه سگه زنجیر پاره کرد افتاد دنبالشون منم به اونا میخندیدم که  زنداداشم گفت بدوید که سگه پشت سرمونه همه جییییییییییغ فرار من و بی تا و زنداداشم مرده بودیم از ترس

بی تا پشت سر من بود صدای جیغشو شنیدم فهمیدم سگه نزدیکشه پشت سرمو نگاه نکردم کفشامو انداختم بدو طرف ماشین پسر خالم در و باز کرد ما شیرجه رفتیم توش وقتی رسیدیم تو ماشین هیچی سرمون نبود

امیر اومد گفت سگه منو گاز گرفت شلوارشم پاره شده بود ما هم اول جدی نگرفتیم بعد دیدیم قضیه جدیه گفتن باید برین واکسن ضد هاری بزنین ما هم اورژانسی خودمونو به اورژانس رسوندیم و...

این خاطره من از تعطیلات عید از فردا میریم ۱۳بدر

امیدوارم به همتون خوش بگذره

بدرود

 

بهار امد...

ابر ازادی بر امد باد نوروزی وزید      

وجه می میخواهم و مطرب که میگوید رسید

شاهدان در جلوه و من شرمسار کیسه ام

بار عشق و مفلسی صعب است و می باید کشید

قحط جود ست ابروی خود نمی باید فروخت

باد و گل از بهای خرقه می باید خرید

گوئیا خواهد گشود از دولتم کاری که دوش

من همی کردم دعا و صبح صادق می دمید

با لبی و صدهزاران خنده امد گل به باغ

از کریمی گوئیا در گوشه ای بویی شنید

دامنی گر چاک شد در عالم رندی چه باک

جامعه ای در نیک نامی نیز می باید درید

این لطایف کز لب  لعل تو من گفتم که گفت

وین تطاول کز سر زلف تو من دیدم که دید

عدل سلطان گر بپرسد حال مظلومان عشق

گوشه گیران را ز آسایش طمع باید درید

تیر عاشق کش ندانم بر دل حافظ که زد

این قدر دانم که از شعر ترش خون می چکید

سلام به هم خیال های  خط های خیال زندگیم در سال۱۳۸۹قراره امشب کتیبه دهه۸۰ بسته شه و به یاری خدا وارد ۹۰ شیم

امید وارم سال و دهه خوبی رو پشت سر گذاشته باشین و امیدوارم وارد دهه بهتری بشین

چشم بهم زدیم تموم شد روزا خیلی خیلی زود میگذره امیدوارم از پس هر نگاهمون جای پای درست و خوبی به جا مونده باشه

دهه ۸۰ واسه من خیلی پر بار بود اولین روزای دبستانم تا بهترین روزای دبیرستانم تو این سال رقم خورده تا اخر عمر کوله خاطراتشو به دوش میکشم...

کاش وقتی زندگی فرصت دهد گاهی از پروانه ها یادی کنیم

ما همه روزی از اینجا می رویم کاش این پرواز راباور کنیم

خیلیا از پیشم رفتن داییم دوست دبستانیم و خیلی های دیگه کاش تو این سال جدید قدر باهم بودنمون رو بیشتر بدونیم...

امسال بخاطر ابله نمیتونم برم عیددیدنی ولی شما حتما برین و عیدی بگیرین

در سایه ایزد تبارک          عید همگی بود مبارک

---

پ.ن:خیلی سخته مو قع سال تحویل کسی که خیلی خیلی دوسش داری پیشت نباشه شاید این اولین باره که تو وبم درد دل میکنم امسالم مثله سالای پیش بابام پیشم نیست ۵ماهه رفته خیلی دلم براش تنگ شده اخرین سالی که بابام سال تحویل اینجابود همون سالی بود که نصف شب سال تحویل بود اما حالا...

پ.ن۲:تفعل زدم به حافظ یه نیت اپ ویژه نوروز اون شعر بالا اومد منو حافظ خیلی باهم رفیقیم ببینین چی اومد...

پ.ن۳:سال تحویل هممون چشم انتظار منجی هستیم یادتون نره واسه فرج دعا کنین

پ.ن:منو هم خیلی خیلی خیلی دعا کنین

 

یا علی مدد

بدرود

 

بهار با بوی ابله...

بهار بهار صدا همون صدا بود
صدای شاخه ها و ریشه ها بود



بهار بهار چه اسم آشنایی
صدات میاد اما خودت کجایی



وا بکنیم پنجره ها رو یا نه
تازه کنیم خاطره ها رو یا نه



بهار اومد لباس نو تنم کرد
تازه تر از فصل شکفتنم کرد



بهار اومد با یه بغل جوونه
عیدو اورد از تو کوچه تو خونه



خیاط ما یه غربیل باغچه ما یه گلدون
خونه ما همیشه منتظر یه مهمون



بهار بهار یه مهمون قدیمی
یه آشنای ساده و صمیمی



یه آشنا که مثل قصه ها بود
خواب و خیال همه بچه ها بود



یادش بخیر بچگیا چه خوب بود
حیف که هنوز صبح نشده غروب بود



آخ که چه زود قلک عیدیهامون
وقتی شکست باهاش شکست دلامون



بهار اومد برفها رو نقطه چین کرد
خنده به دلمردگی زمین کرد



چقدر دلم فصل بهار و دوست داشت
وا شدن پنجره ها رو دوست داشت



بهار اومد پنجره ها رو وا کرد
من و با حسی دیگه آشنا کرد



یه حرف که از حرفهای من کتاب شد
حیف که همش یوال بی جواب شد



دروغ نگم هنوز دلم جوون بود
که صبح تا شب دنبال آب و نون بود



بهار بهار صدا همون صدا بود
صدای شاخه ها و ریشه ها بود



بهار بهار چه اسم آشنایی
صدات میاد اما خودت کجایی



وا بکنیم پنجره ها رو یا نه
تازه کنیم خاطره ها رو یا نه



یادش بخیر بچگیا چه خوب بود
حیف که هنوز صبح نشده غروب بود



چقدر دلم فصل بهار و دوست داشت
وا شدن پنجره ها رو دوست داشت

یه سلام با شکل و درد ابله مرغونhttp://s1.picofile.com/file/6411468808/19.pnghttp://s1.picofile.com/file/6411466796/18.png

اخی که بهار داره میاد و من هیچ کاری نکردم از روز جمعه ابله گرفتم خفن شدید http://s1.picofile.com/file/6411489934/39.png

اگه ابله گرفتین که میفهمین چی میگم البته اگه تو حلق و زبون و لثه و سقف دهنتونم زده باشه و شب تا صب دور خودتون پیچ خورده باشین

اگه نگرفتین ایشاا... قبل ۱۸ سالگی و امتحان نخونده  بگیرین نه مثه من قبل عید و عروسیhttp://s1.picofile.com/file/6421428568/battered2.gif

حالا که ۴روز از این مرضم میگذره هنوز حالم خوب نشده دعا کنین زود خوب شم برم خرید

قرار بود امسال سفره هفت سینمو سنتی درست کنم با کوزه ولی حالا....

اخی که ادم از جیک ثانیه بعد خبر نداره  ... زهی خیال باطل

فک نمیکردم اینقد زود دلم واسه مدرسه تنگ شه روز اول که دیوانه میشدم تو خونه...بچه ها هی زنگ می زنن و گزارش روز رو میدن قراره از امروز مدرسه رو بتعطیلنhttp://s1.picofile.com/file/6408534204/beach1.gifhttp://s1.picofile.com/file/6408552312/z.gif

ولی با این وجود تعطیلات نوروزی من سه هفته ای شد http://s1.picofile.com/file/6416140840/jumping0004.gif

اها

دیشب ملاقاتی داشتم که اون هم ۳روز قبل من ابله گرفته بود جای جوشاش همش زخم  شده بود دعا کنین صورت من اینجوری نشه وگر نه...http://s1.picofile.com/file/6407248488/going_mad.gif

زیادی حرف زدم منتظر اپ ویژه عید باشین

بدرود...

بی تو-با تو

 

سر ارادت ما و آستان حضرت دوست

                               که هرچه بر سر ما میرود ارادت اوست

 

گاهی دلت برای خودت تنگ میشود

                                    گاهی نگاه ها همه از سنگ می شود

شب ها درامتداد نفسهای صبح درگذر

                                      گویی تمام کوچه دلش تنگ میشود

در پشت این حقایق بیدار زندگی

                                    گاهی سکوت هم چه دلگیر می شود

بغضهای تلخ معطل در پشت هق هقم

                                       محتاج ذره ای نوازش اشک میشود

غم ها و اشک ها و آه و گریه ها همه

                                      بی شک اسیر دست فام تقدیر می شود

دل را برای که باید تکان دهی

                                    حالا که مهر و ماه و محبت تشبیه می شود

نور خدا همیشه هست ازپشت ابرها روان

                                       حال این دل ماست که دیگر دل نمیشود

گویی تمام راه ها به بن بست می رسد

                                          بی تو امید قربانی یاس می شود

 سلام

این شعر و تو تاریخ ۱۹/۱۱/۸۹ نوشتم حتما حتما نظر بدین و تا میتونین انتقاد سازنده کنین

اون تک بیتی که اول پستم هست رو از دیوان حافظ جوووووووووووونم گرفتم

تا اپ بعدی

بدرود

شاد باشید و دیگران رو هم شاد کنید

            بهترین باشید و بهترینها رو ارزو کنید