این روزها...

از 17 شهریور گذشتیم و هنوز نرسیدیم
دریاها را طی کردیم و همچنان اسیریم
نو شدیم، وسطه تکرارهای مکرر
که این است جبرو ما همچنان ناگزیریم
صدای بوق ممتدٰ، حرکت ماشینهاٰٰ
گذشتن از آنها و رسیدن به اینها
چرت زدن پشت صفحه ای رنگی
کپیٰ، پرینت، رد کردن فیلترینگها
مسجد محل، کلیه های گریان
دوغ و کیک صبحانه، وسطه رمضان
نت های معلق، برچسبه آلفا
یک مرد مرده، متحرکی بی جان
که بوده و هست سرنوشتم
که امروز میشود جزئی از گذشتم
مدام جا میزنم ولی می ایستم
شکست میخورم از برگ برندم




چرخش


چرخیدنم میان چرخشها

مثله یک ضمیر نا مشخص

جمع، مفرد، مذکر

یا سوم شخص تنهای مونث