دلواپسی . . .

دلواپسی هامون داره کم کم 


تبدیل به شک و سوء ظن میشه


این دیگه  این دیگه اسمش جرو بحثم نیس


داره یه جنگ تن به تن میشه


ازدواج کردم ! :)


با مردی که بهم حس امنیت می ده...حس بودن می ده :)علیرضا 


:)

بوس


دلتنگ اینجام :)


یه اتفاق خوب داره تو زندگیم می افته

یه اتفاقی که واسه منم عجیبه. . .


:) دعا کنید این اتفاق دوست داشتنی بی افته وسط زندگیم :)


 دوستای خوبم ببخشید جواب کامنت ها تو ن و نمی دم. . . مشغله . . .


از. . .


از گفتن جوک های با مزه در گوشت

از گریه هایی که نکردم توی آغوشت

از هر ادایی که برای تو در آوردم

گفتی بمیر و...! من برایت واقعا مردم

از هر خیابانی که افتادم به دنبالت

خوشحال بودم !چند روزی خوب شد حالت

از تاکسی در بستی ام تا کافه ی ژاندارک

از اول بد مستی ام تا کافه ی ژاندارک

از علت تاخیر هم چیزی نپرسیدن

تا بی هدف هر روز را در شهر چرخیدن

از ترشی وشیرینی آلوچه هایی که ...

تا لذت بوسیدنت درکوچه هایی که...

از آب خوردن های باتو توی یک لیوان

تاپارک های از نفس آلوده ی تهران

از عطر گیر افتاده در پیراهن تنگ ات

جلب توجه کردنت با لاک خوش رنگ ات

از بازی با خودنویس کاملا شیک ات

از ژست های بیش از اندازه رومانتیک ات

از آنهمه تاکید بر شعری که می خواندم

اصرار بر تکرار هر شعری که میخواندم

از دود سیگاری که در دست تو روشن بود

تا فندکی که کادوی ناقابل من بود

از آسمان بی پرنده!تا زمین خوردن

از زهر ماری که درون آستین...! خوردن

از رفتنت!تا دست در دست کسی دیگر

از حلقه ای که بود بر دست کسی دیگر

از زجرهایی که مرا دادید وخندیدید

رفتید ودنبال هم افتادیید وخندیدید

از اینهمه آرامش بی حد و اندازه

بعد از هم آغوشی ات با یک آدم تازه

ازپشت خط گوشی هر بار خاموش ات

تا هدفونی که کفر می گوید درگوش ات

از درد!کل تخت را در خود فرو کردن

هی گریه! گریه! گریه! در زیر پتو کردن

از دوستت دارم شنیدن های اجباری

تا فکر اینکه عاشقانه دوستش داری

ازسر نهادن های تو بر روی زانویش

تا پشت هم بوسیدن و بوسیدن رویش

ازعشق ! باهم شیطنت هایی که می کردید

بر روی هم رفته غلط هایی که می کردید

از عکس توی جعبه ی آرایش ات بودن

از جنس موی مرد روی بالش ات بودن

از صف کشیدن روبه روی دست شویی ها

تا دست شستن از تو توی دست شویی ها

ار ارتباط عشقی ام!دل پیچه اش ماندو...

تا هیچ وپوچی که برای نیچه اش ماندو...

ازماجرای رفتن تو روی اعصاب...

تا رگ زدن با تکه های شیشه نوشابه

از نا امیدی! قرص خوردن های پی در پی

تا سر به زیر آب بردن های پی در پی

از ژیلت یکبار مصرف توی حمامم

تا کاسه ای از زهر ! روی سفره ی شامم

از بوی بنزی سوختن در کنج انباری

تا تل خاکستر درون زیر سیگاری

از پشت بامت بر حیاط خانه افتادن

خود را میان باغچه با بیل جا دادن

از شیرگاز نیمه باز آشپزخانه

تا سیم برق چند فاز آشپزخانه

ازقصد! خودرا زجر دادن های لذت بخش

تا حس بیزاری از این دنیای لذت بخش

تا گوشه گیری ها به رغم بیش فعالی

تا زنده بودن در اتاقی از هوا خالی

تا پختگی هایی که آتش خامشان می کرد

تا زخم هایی که نمک آرامشان می کرد

تا خاطراتی که برایم آخرش غم بود

تا اشک هایی که درون چشم هایم بود

هر لحظه مرگ از من به سرعت دورتر میشد

تا زندگی از مرگ هم پر زورتر میشد...


علیرضا الیاسی




بوس 

مي رقصم...

بي تو مي رقصم مث سرخ پوستي كه

آتيش آغوش تو رو كم داره

مي پيچم تو خودم مث ماري كه

بوسه هاي عاشقونش سم داره ..!




تنها آهنگ نبود . . .درد خوانده شده ..درد لمس شده .. درد تحمل شده!


دو آهنگ فرانسوی . . .

دو آهنگ فرانسوی که هر نت و ملودی و کلمه ش در من نواخته و خوانده می شه . . .

گوش کنید...دوس خواهید داشت . . .


http://upit.ir/do.php?filename=5768179fa02.mp3


http://upit.ir/do.php?filename=5768179fa03.mp3



امروز تولدمه :) 

. . !


happy birthday mahla :)

heh. . .!

با تشکر از افراد خانواده برای فراموش کردن تولدم :) و باز هم تشکر بسیار برای اینکه با وجود راهنمایی های من هم چنان به تولد من پی نبردید :)) 


باز هم صد رحمت به دوستان مجازی فیس بوک :) 

:)))) اشکالی نداره :)))


تولدم مبارکککک مبارکککک مبارکککک تولدم مبارررر ک ک ک ک ک  :))


حس خاصی ندارم. . .ساعت که 12 شب شد فقط یه آرزو کردم  . .فقط یه آرزو :) دوستام برام تولد گرفتن و من دوستانه با خودم کنار اومدم که در جمعشون شاد باشم و مثل هر سال شمع وجودم و توو خودم فوت نکنم :) 

خدایا..ممنون که هستی ... کنارم باش :) 


یه ترانه که بی ربط به تولدمه ولی در تولدم سروده شده :) :


"مترو"


تو می ری انگار هر کی توی مترو 

داره من و تنها می زاره می ره

هر کسی که سوار مترو می شه

انگار داره دست تو رو می گیره

تو می ری و لا به لای موی من

لونه ی ده تا پرنده خالیه

قلب من ریش ریشه و ناتمومه

مثل یه فرش روی دار قالیه

تو می ری و دستی که تو جیبته

آذوقه ی تموم عمر منه

من یه اقیانوسم و خاطراتت

توی خطرناک ترین عمق منه

تو می ری و حتی توو شهر خودم

دنبال تو می گردم و گم می شم

به نیمکتای خالی زل می زنم

خودم کنار تو تجسم می شم

تو می ری و صحنه ی رفتن تو

هر بار کات و باز تکرار می شه

تو نقش اولی و در کنارت 

دیالوگ های من انکار می شه

تو می ری و درارو قفل می کنم

نه روی دنیا روو خودم تا ابد

مثل یه فرعون شکست خورده

مثل یه مومیایی توی معبد . . .





:)





just this . . !

گریه نکن عزیز دلم /

دسته ای از پنگوئن ها/

از ترس غرق شدن/ در قطب چشمانت /

پناه گرفته اند. . !



بیب بیب بیییییییییییییییییییییییییییییب.../شاید صدای بوق ماشین توست/

یا تماسی که قطع کردی/یا دوستت دارمی که/

سه بار سانسور شده..!

دکتر می آید و /ملحفه ی سپید را/

روی صورتم می کشد . . !


شب های نبودنت  . . .




ستاره ها از تنور دنج ماه بیرون می خزند


ماهی ها با یک جرعه ساحل 


و یک حباب سکوت


زیر پوست آب خوابیده اند


من هنوز هم دخترک ظهرهای تابستانی ام


با پنج مرجان دریایی در مشت هایم


به شب نگاه می کنم که خجالت زده و پنهانی


نیمی از ماه را می جود


چقدر این شب های نبودنت سخت می گذرد


با یاس هایی که لای کتاب شاملو 


می لرزند در باد . . .

می بخشم ...

به قول ماندلا : تمام این دردها را می بخشم ،اما فراموش نمی کنم ..!

چهارپاره




او عاشق دخترکی ساده شد

دخترکی که هرگز بلوند نبود

با لباس های ساده عکس می گرفت

حتی خط ایرانسلش رند نبود

دخترکی که بی دریغ می خندید

و عاشق آهنگ های فرهاد بود

موهایش را با روسری می پوشاند

با اینکه از سوی پدر آزاد بود

عاشق شدن را دوست داشت اما

به هر کس اعتماد نکرد، تنها بود

گاهی هم از تنهایی بغض می کرد

و چشمانش زیباترین دریا بود

او عاشق دخترکی عادی شد

که گاهی کم حرف و خجالتی بود

خیره شدن به او وقتی سرخ می شد

خودش به نوعی بی عدالتی بود

او عاشق دخترکی عادی بود

که مهربان و گاهی هم مغرور بود

حتی گاهی اوقات دروغ هم می گفت

اما وقتی که واقعا مجبور بود

او عاشق دخترکی ساده شد

دخترکی که لبخندش زیبا بود

تنها کسی که او را واقعا دید

آن مرد دلباخته ی نابینا بود . . !

:)