مـــــــــن از آخرین جای این جهان آمدم
من از
سردترین قبر این گورســـــــتان آمدم
من از
چشمهای خیســــــــه از بی کسی
من از
اشکهای جاری به ایـــــــــن زمان آمدم
من از
کور ترین چشـــــــم این خاطره
من از
دور ترین نقـــــــــطه از این فاصله
من از
ظلم قبل از حادثه
من از...
آمــــــــدم
من از
درختان بی بهار می گویم
من از
شروع فصل انتـــــــــــــحار میگویم
من از
بغض های قبل انتشار می گویم
من از
زجه های از ایستادگی
من از
آخرین نفســــــــــــهای مردانگی
من از
جوانی و از پا افتــــــــــــــادگی میگویم