نگاه زیبایی بود
رد شد از مقابلم
من با عبور
در حاله تقابلم
میجنگم با این دقایق
میجنگم با روزها
کبریت در دسته من است
شروعه سوخت و سوز ها
بعد از تو این شعر
مشتی خاکستر است
قدم هایم کوتاه ، یا...!
یا شایدم سست تر است
رد شدی،
شدی تصوری مبهم
حالا من و....
....ضربه ای که خوردم!