خنده های خواهرم لاله بود و پژمرداشکای برادرم سیل شد دنیا رو برد
خنده های خواهرم لاله بود و پژمرد
اشکای برادرم سیل شد دنیا رو برد
حفظ نوعی هویت فردی ام
میان حرفهایی از مردم
مثا یک مرده تخـــــــــــــــــت خوابیدن
مثل یک تخت خواب، مردن
در تنم بمب ساعتی
میزد مشت خودرا به لحظه ی چندم