Qaplan

این نیز بگذرد...


این نیز بگذرد...

از پرپر شدن دل چگونه فریاد کشم که سکوت بلندترین صداست

موهایت در جوانی سفید شد،

میگویند ارثی است ، درست!

ما وارثان اضطراب تاریخ هستیم..

نوشته شده در Sun 19 May 2024ساعت توسط ...| |

جوانی مان

با نگاه کردن به آرزوهایمان

گذشت...

نوشته شده در Wed 15 May 2024ساعت توسط ...| |

نوشته شده در Thu 23 Sep 2021ساعت توسط ...| |

گیرم که با تو حال بگویم؛ تو را چه غم ؟!!

تو درد دل شنیده ای، اما ندیده ای...

نوشته شده در Thu 16 Sep 2021ساعت توسط ...| |

به جای انگلیسی و آلمانی و فرانسه، برید زبون آدم زبون نفهم یاد بگیرید
درسته سخت تره ولی این روزا کاربردی تره …

.

.

پ.نوشت

وقتی آدم های خوب زندگی مون رو می پیچونیم،

این پیچِ زندگی خودمونه که هرز میشه!

نوشته شده در Wed 18 Aug 2021ساعت توسط ...| |

نوشته شده در Thu 12 Aug 2021ساعت توسط ...| |

زحمت چه می‌کشی پِی درمان ما طبیب؟!

ما بِه نمی‌شویم و تو بدنام می‌شوی...

نوشته شده در Sat 3 Jul 2021ساعت توسط ...| |

 

روز مادر رو به تمام مادران سرزمینم تبریک میگم

نوشته شده در Wed 3 Feb 2021ساعت توسط ...| |

 

به شبنمی می ماند آدمی و عمر چهل روایتش؛

به لحظه ی رؤیت نور؛
بر سطحِ سبزِ برگی می لغزد و بر زمین می چکد....
تا باری دیگر؛
و کِی ؟
وچگونه ؟
وکجا.... ؟

.

.

 

د.ن:

ای که در فصل خزانم دیده ای با پشت خم

این زمستان را نبین ، ما هم بهاری داشتیم

نوشته شده در Mon 1 Feb 2021ساعت توسط ...| |

 


 
گفته بودم كه به دريا نزنم دل امّا
كو دلى تا كه به دريا بزنم يا نزنم؟

 

 

نوشته شده در Sat 9 Nov 2019ساعت توسط ...| |

آپلود عکس" />


پاییز
وفادار ترین فصل خداست
حافظه ی خیس خیابان های شهر را
همیشه همراهی می کند
لعنتی، هی می بارد و می بارد…
و هر سال
عاشق تر از گذشته هایش
گونه های سرخ درختان شهر را
می بوسد و
لرزه می اندازد به اندام درختان
و چقدر دلتنگ می شوند برگ های عاشق
برای لمس تن زمین
که گاهی افتادن
نتیجه ی عشق است…
.

پ نوشت1: 
به پرندگان بگو
شاخه هایت را فراموش نکنند.
پاییز
آخرین حرفِ درخت نیست
.
پ نوشت 2:
" آذریا "
تولدتون مبارک

 

 

نوشته شده در Tue 27 Nov 2018ساعت توسط ...| |

وقتی بزرگ می شوی دیگر خجالت می کشی به گربه ها سلام کنی !

و برای پرنده هایی که آوازهای نقره ای می خوانند دست تکان دهی !

خجالت می کشی دلت شور بزند برای جوجه قمری هایی که مادرشان بر نگشته،

  فکر می کنی آبرویت می رود اگر یک روز مردم

" همان هایی که خیلی بزرگ شده اند "

دل شوره های قلبت را ببینند و به تو بخندند !

وقتی بزرگ می شوی دیگر نمی ترسی که نکند فردا صبح خورشید نیاید،

حتی دلت نمی خواهد پشت کوه ها سرک بکشی و خانه خورشید را از نزدیک ببینی

دیگر دعا نمی کنی برای آسمان که دلش گرفته،

حتی آرزو نمی کنی کاش قدت می رسید و اشکهای آسمان را پاک می کردی!

وقتی بزرگ می شوی قدت کوتاه می شود

آسمان بالا می رود و تو دیگر دستت به ابرها نمی رسدو برایت مهم نیست

که توی کوچه پس کوچه های پشت ابرها ستاره ها چگونه بازی می کنند !

آنها آنقدر دورند که تو حتی لبخندشان را هم نمی بینی

و ماه ، همبازی قدیم تو آنقدر کمرنگ می شود

که اگر تمام شب را هم دنبالش بگردی پیدایش نمی کنی !

وقتی بزرگ می شوی دور قلبت سیم خاردار می کشی

و درمراسم تدفین درخت ها شرکت می کنی و فاتحه تمام آوازها و پرنده ها را می خوانی!

و یک روز یادت می افتد که تو سال هاست چشمانت را گم کرده ای

و دستانت را در کوچه های کودکی جا گذاشته ای ،

فردای آنروز تو را به خاک می دهند ومی گویند:

 "خیلی بزرگ شده"   !!

.

آن روز دیگر خیلی دیر شده است ….

.

.

 

دل نوشت:

 

خیلی تند رفت کودکی هایم

 

با آن دوچرخه قراضه اش..

 

نوشته شده در Mon 29 Oct 2018ساعت توسط ...| |