نخست : هنگامیکه به پستی تن می داد تا بلندی یابد
دوم : آنگاه که در برابر از پاافتادگان ، میپرید
سوم : آنگاه که میان آسانی و دشوار مختار شد و آسان را برگزید
چهارم : آنکه گناهی مرتکب شد و با یادآوری اینکه دیگران نیز همچون او دست
به گناه میزنند ، خود را دلداری داد
پنجم : آنگاه که از ناچاری ، تحمیل شدهای را پذیرفت و شکیباییاش را
ناشی از توانایی دانست
ششم : آنگاه که زشتی چهرهای را نکوهش کرد ، حال آن که یکی از نقابهای خودش
بود
هفتم : آنگاه که آوای ثنا سرداد و آن را فضیلت پنداشت
جبران خلیل جبران
سلام سعیدجون .خوبی؟میبینم که هنوز وبلاگت پابرجاست.دلم خیلی برات تنگ شده انشا... این هفته دانشگاه ببینمت.موفق باشی